تاریخ

تحقيق انگيزه هاي مخالفت باحكومت علوي

مقدمه
امام علي بن ابي طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشيني منصوص از
رسول گرامي اسلام(ص)، پس از كشته شدن خليفه سوم، در تاريخ بيست و پنجم ذي
حجه سي و پنج هجري
(ششصد و چهل و چهار ميلادي) ، با همه استنكافش از پذيرفتن حكومت و خلافت، با اقبال
عمومي و اصرار آنان براي پذيرش منصب حكومت ظاهري، مواجه شد، و با بيعت آنان و در
رأس همه، بيعت اصحاب پيامبر از مهاجران و انصار، عملاً متصدي امر حكومت و خلافت بر
مسلمانان گرديد.
در باره حكومت ظاهري امام علي(ع) و به تعبير ديگر، حكومت علوي، چند مسأله از
مسلّمات تاريخي است.
نخست اينكه امام(ع) در فضاي كاملاً آزاد سياسي – اجتماعي و با اقبال عمومي و اشتياق
توده هاي مردم مسلمان و بيعت از روي ميل و اختيار آنان، به حكومت رسيد؛ چون، مردم پس از
پشت سر گذاشتن دوران سخت و تلخ حكومت پيشينيان و انواع تبعيضها، بي عدالتيها و فساد و
تباهي، به اين نتيجه رسيدند كه تنها راه نجاتشان از آن اوضاع نابسامان و جوّ تبعيض آميز و
ستم آلود، پايان دادن به دوران حكومت خليفه پيشين و تعيين خليفه جديد است، لذا پس از وي،
به در خانه وصي و جانشين بحق پيامبر(ص) حضرت علي(ع) روي آوردند و دست بيعت به
سويش
گشودند و به طور جدي، خواهان حكومت علوي بودند و در برابر عدم پذيرش
امام(ع) اصرار ورزيده و آن حضرت را بر اجابت درخواست خود در تنگنا قرار
دادند. امام(ع) در اين
باره فرموده است:
‘ازدحام فراواني كه مانند
يالهاي كفتار بود [به هم فشرده و انبوه] مرا به قبول خلافت واداشت . آنان،
از هر طرف، مرا احاطه كردند [و] چيزي نمانده بود كه دو نور چشمم زير پا له
شوند!
آن چنان جمعيت به پهلوهايم فشار آورد كه سخت مرا به رنج انداخت و ردايم از دو سو پاره شد!
مردم همانند گوسفنداني [گرگ زده كه دور تا دور چوپان جمع شوند مرا در ميان گرفتند.]
مانند شترهاي ماده اي كه به فرزندان خود روي آورند، به سوي من روي آورديد و مي گفتيد:
‘بيعت!بيعت!’.من،دستم رابستم وشماآن رامي گشوديد.من،آن راازشمابرمي گرفتم وشما
به سوي خود مي كشيديد.’
طبري نيز نقل مي كند كه امام علي(ع) در برابر اصرار مردم بر بيعت، فرمود: ‘اين كار – بيعت
– را نكنيد. اگر من، وزير و همكار امام مسلمانان باشم، بهتر از اين است كه امير و حاكم بر
مسلمانان باشم.’، اما آنان گفتند: ‘به خدا سوگند! ما، تو را رها نمي كنيم تا اين كه با تو بيعت
كنيم.’
دوم اينكه امام(ع) پيش از اين، براي رسيدن به امامت و حكومت ظاهري و زعامت سياسي –
كه
آن را حق مسلّم خود مي دانست – از هر گونه تلاش و اقدام ممكن، خودداري
نورزيد، اما پس از قتل عثمان، با وجود اقبال عمومي و اصرارشان براي حكومت و
زعامت سياسي، از پذيرش آن ابا ورزيد. راز اين اكراه و امتناع چيست؟
راز اين امتناع، براي پژوهندگاني كه از اوضاع آن مقطع زماني آگاهي دارند و از روحيات و
ويژگيهاي شخصيتي امام علي(ع) نيز شناختي، هر چند اجمالي، دارند، روشن است؛ زيرا، منصب
خلافت و حكومت ظاهري براي آن حضرت، يك هدف و يك ارزش اصيل نبود تا آن را به هر
قيمتي
كه شده و در هر شرايط سياسي و اجتماعي بپذيرد و از پذيرفتنش نيز خوشحال
شود، بلكه حكومت، براي آن بزرگ پيشواي ديني و برترين اسوه كمالات انساني و
الهي، چنان كه خودش بارها بار فرمود ، وسيله اي براي پياده كرده احكام
نوراني اسلام ناب محمدي(ص) و نشر و تبليغ فرهنگ غني قرآني و بسط عدالت همه
جانبه سياسي و اجتماعي و اقتصادي و رفع تبعيض و ستم از جامعه اسلامي بود.

فهرست مطالب
مقدمه
1- حسادت ورزي و برتري جويي نسبت به خاندان پيامبر
2- كينه توزي و انتقامجويي اعراب و قريش
3- هواپرستي و خودخواهي
4- عدم تحمل عدل علوي .
جنگ جمل و انگيزه هاي برپاكنندگان آن
فزون طلبي و امتيازخواهي
انگيزه واهي خونخواهي عثمان
رياست طلبي، انگيزه اصلي شورش ناكثين
زمينه هاي جنگ صفين و انگيزه قاسطين
سوداي تشكيل امپراطوري اموي، انگيزه اصلي معاويه
فتنه مارقين، از جهل و جمودشان سرچشمه مي گرفت
سستي و ناپايداري در دفاع از حق

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق انگيزه هاي مخالفت باحكومت علوي”